266

ساخت وبلاگ

امکانات وب

- امروز اولین برف اومد. البته اولین برفی که ادامه دار بودو نشست...

حتی به برف دست هم نزدم و حال و حوصله برف بازی نداشتم...

فقط صبح ذوق داشتم مثل بچه مدرسه ای ها تعطیلمون کنن یا حداقل مثل دو سال پیش بگن دو ساعت دیر برید سرکار که اصن انگار نه انگار... و دیگه باید باور کنم که به دنیای سرد و بی روح بزرگا وارد شم!

- فکرم سره هزار و یک مشکل و گرفتاری مشغوله و بیشتر از همه بابت دعوای اون هفته ام و ایمیل رئیس...

واقعن مستأصلم چیکار کنم، من واقعاً تا جایی که بشه حرفی نمی زنم و طاقتم بالاس ولی واقعاً سره این قضیه به اینجام رسیده بود که واگذارش کردم به خدا. واقعاً دلم گرفته بود و ناراحت بود و واقعاً جز حقیقت و حرف دلم چیز بیشتری نگفتم ولی این ایمیلش اعصابمو خورد کرده و عذاب وجدان گرفتم...

شاید خواسه عذاب وجدان بهم بده؟ مثل بقیه کاراش که تو این چند سال همیشه باهام دعوا کرده و در هر صورت مقصر شناختتم؟ چند روز پیش فکر کردم شیرینی بگیرم برم دفترش باهاش آشتی کنم بعد گفتم ضایعس، باز گفتم یه شوکولات کوچیک بگیرم برم پیشش که کسی نفهمه باز گفتم ضایعس. بعد باز به کارا و رفتاراش فکر می کنم میگم اصن ولش کن فکر می کنه اومدم منت کشیش. باز فکر می کنم برم پیشش یه چرت و پرتی پیش میاد دعوا می شه. از یه طرفی هم می خوام بابت خوبیایی که برام نوشته بود و همه چیز ازش تشکر کنم و بابت رفتارم عذرخواهی کنم و بعدش بگم تصمیمت برام قابل احترامه و هر جور مایلی، دیگه با هم کار نکنیم... ولی بازم می ترسم... نمی دونم.............. واقعن نمییییییییییییییییییی دونم.

فقط اینو می دونم که بهم بد کرده ولی اینم میدونم که اولویت اولم اینه که کسی به هیچ وجه از دستم ناراحت نباشه، هیچ وقت اون آدمی که ناراحت می کنه من نباید باشم. اینو خوب می دونم که در آخر اینا همه اش فراموش می شه و تنها اگر خوبی باشه به یاد می مونه...

- امروز ا.ا یه دفعه بدون مقدمه ازم تشکر کرد! گفت مرسی واسه فتوشاپی که بهم یاد دادی. واقعاً برگام ریخت! این آدم؟ تشکر؟

- به نظرم جدیدن استرسی شدم و این واقعن فاجعس. دقیقن این که میگن کمال همنشینی تأثیر داره الآن دارم می فهمم...

- اتفاق خوب واریز خقوق بود

یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 120 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1398 ساعت: 22:01