بعد از مدت ها رفتم توی رابطه و شکست خوردم.
واقعیتش با کلی ترس و لرز رفتم جلو و انتخابی نبود که اونقدرها بهش مطمئن باشم، ولی خب به خاطر چراغ سبز خودش پیشنهاد دادم. هیج چیزی به جز هوس زودگذر نبود. هزار و یک بار به خودم گفتم سمت همکار نرو الاغ جان! حالا بیشتر از این که ناراحت از بین رفتن این دوستی مسخره و بی مسما باشم باید نگران رفتار و آینده مون سرکار باشم.
البته بازم منکر این نیستم که کم اشتباه نداشتم و جدیش نگرفتم ولی واقعاً رفتارش یه مدلی بود و مطلوب من نبود و هر چی سعی کردم صحبت کنیم نشد...
این آدمیزاد خیلی جالبه خودش اشتباهو می دونه ولی بازم سمتش میره و اینجوری به غلط کردن می افته و باعث به وجود اومدن ناراحتی میشه...
یه پسر...برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 50