237

ساخت وبلاگ

امکانات وب

امروز پرسید گفت شما دو تا قهرید؟ گفتم نه ولی حرف خاصی هم نداریم، خودش خواسته...

از این می ترسیدم که بقیه از این مسئله بو ببرن که متأسفانه داره اتفاق می افته...

برام مهم نیست دیگه...

توکل کردم به خدا و واگذارش کردم به خدا امیدوارم خودش جواب این حرفا و رفتاراش رو بده...

هر چند دوست داشتم روابط بهتر بشه ولی حقیقت اینه که اعصاب و روانم این روزا راحت تره...

خودش دوست داره همه کارا رو انجام بده خب بذار بده، به من چه؟

مشکل من اینه که کارم خیلی خیلی کم شده و دیگه آنچنان کاری ندارم که اونم دیگه واسم مهم نیست و امیدوارم خدا یه روز جواب این کاراشو بده....

واسه خودم صبح تا عصر بیکار می شینم، چی از این بهتر؟

شاید این اتفاق سبب خیر بشه و بتونم پیشرفت کنم و خودمو از این منجلاب بکشم بیرون...

خدایا به خودت توکل می کنم خودت اون چیزی که به صلاح هست رو پیش روم بذار...

یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 14 مرداد 1398 ساعت: 7:06