218

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خیلی سعی کردم حداقل به خاطر کامل بودن آرشیوم دیشب یه پست بذارم ولی طبق روال شب های گذشته به خاطر خستگی و پا درد خوابیدم و این شد که بعد از حدودن دو ماه دیگه تصمیم گرفتم بیام...البته فیلتر شدن تلگرام و معتاد شدنم دوبارم به توعیتر مزید بر علت شده که کمتر میام اینجا.

از اول سال تا به امروز روزها به طرز عجیبی خیلی سریع می گذره در حالی که به نظرم توی هیچ مقطعی اینجوری نبوده و نیمه اول سال و ماه رمضون همیشه خیلی دیر می گذشت...

کار با تمام اعصاب خوردیای آدمای دور و برش همچنان ادامه داره و می گذرونم و خدارو شکر می کنم که حداقل دو روز در هفته و همون چند ساعتی که جای دیگه مشغول هستم انقدر می خندم و شادم و خوده واقعیم هستم که این هشت ساعت کاره روزانه مزخرف رو می شوره و می بره... هر چند اگر اون چند ساعتم نبود یک سری دوست عزیز و باوفا چه توی کار و چه خارج از اونجا هستن که مرحم هر دردی هستن و از بودن باهاشون لذت می برم... نمی دونم کجای این کارم قدم اشتباه برداشتم، هر جا هم که اشتباه قدم برداشتم و متوجه شدم چه از اون بالا دستی چه اون پایین دستیش رفتم عذرخواهی کردم ولی اینجا سبک و سیاقش مثل این که خیلی فرق داره. زور گفتن، زیر پای آدمو خالی کردن، تو سرت زدن، دروغ گفتن، خود نمایی، سن و سال کم و و و... خلی مهم تر از مرام و معرفت و دوستیه و اکثراً آدمای دو رویی هستن که جلوت یه رفتار دارن و پشت سرت یه دنیای دیگن... فقط دو نفرشون آدمن که بهشونم گفتم و واقعاً دوسشون دارم و همیشه از خدا بهترینا رو براشون خواستم. بگذریم...

بعد از سفر عید که با خونواده رفتیم جنوب و خیلی خوش گذشت بعدش با بچه ها اردیبهشت رفتیم شمال که اونم خیلی خوب بود و خوش گذشت. خیلی خوب بود وقت و پول کافی داشتیم همینجوری مرتب می شد بریم سفر و از زندگی لذت می بردیم... سفر خوبیش اینه آدم بی خیال دنیا میشه و حداقل اون چند روز رو به این زندگی مزخرف فکر نمی کنه و فقط لذت می بره... ولی بازم شکر همین چن تا سفر هم می تونیم بریم، همینم خیلیا شاید نتونن...

مهمترین مسئله این روزا درد پامه که دو تا دکتر وقت گرفتم برم که اونا هم هر کدومشون به ترتیب یک ماه و دو ماه دیگه وقت دادن؛ امیدوارم تا اون موقع زنده بمونم...

یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 26 اسفند 1397 ساعت: 2:36