219

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خب سفر ترکیه هم به خوبی و خوشی شروع و به خوبی خوشی تموم شد. یک مرداد شروع شد و هشت مرداد تموم.

خیلی خیلی فوق العاده و خوب بود، مثل تمام سفرهای دیگه خوش گذشت و فارغ از غم و مشکلات روزمره بدون هیچ دردی فقط خوش گذروندیم و برگشتیم. تنها جای بدش اونجا بود که فکر می کردم هفتم بر می گردیم ولی بعد که فهمیدم به خاطر یه روز کم گرفتن مرخصیم اعصابم خورد شد که اونم با بدبختی و اعصاب خوردی درستش کردم و از ادامه سفر و طولانی شدنش لذت بردم.

رفتیم آلانیا، همیشه حس بدی به ترکیه و مردمانش داشتم. شاید این حس از حسادتم باشه که چرا کشور هم مرزمون باید از هیچی و فقط و فقط به خاطر آزادیش اینجوری توریست بگیره و ما در همسایگیش وضعمون این باشه ولی خب دلو زدیم به دریا و رفتیم، بیشتر انتخابمون به خاطر ارزونی این شهر بود بعدم به خاطر ساحلی و تفریحی بودنش که واقعاً چقدر عالی بود. حس واقعی آزادی و تفریحو اینجا فهمیدم. تور کشتی عالی بود، تور رافتینگ یه تجربه جدید و فوق العاده و از همه بهتر و خاطره انگیزترش گه روز یکی مونده به آخر بود تور جیپ سافاری که فوق العاده خوش گذشت و تجربه به یادموندنی تو ذهن هممون باقی گذاشت...

دریاش هم دریای باحالی بود، چیزیش که من خیلی خوشم اومد این بود که ما تقریباً دو خیابون با دریا فاصله داشتیم که این حدودن 5دقیقه می شد و همه از هتل تا دریا رو لخت می رفتن با مایو یا بیکینی می رفتن که خیلی حال می داد، به خاطر ساحلی بودن و گرم بودن این شهر لخت چرخیدن تو شهر یه چیز خیلی عادی بود که من خیلی با این موضوع حال می کردم و راحت بودم، فکر کن تو این گرما لباس تنت نباشه و آزاد باشی!

یه چیز دیگه اش که نسبت به بقیه شهرای ترکیه خیلی تو چشم بود زیاد بودن روسا و اروپایی ها و کم بودن ایرانیا بود که شاید کلاً تو این هشت روز ما تو این شهر کلاً 4-5 خونواده ایرانی بیشتر ندیدیم که من خودم شخصاً دلم لک زده بود برا فارسی صحبت کردن با یه هم زبون، فقط با یه ایرانی صحبت کردیم که اونم یه دختره بود بلیت تور می فروخت که بهمون کمک زیادیم کرد.

نمی دونم این ایران چیه که تا توش هستیم همه از مردمان و کشورش بیزار و فراری هستیم ولی وقتی ازش دور می شیم دل تنگ تک تک چیزاش می شیم. شایدم من اسکلم ولی به نظرم در نهایت هیچ کجا وطن نمیشه، ای کاش فقط اوضاع کمی بهتر بود...

چون دو تا پرواز داشتیم به آنتالیا و استانبولم رفتیم که توی آنتالیا توقف کمی داشتیم ولی هم رفت هم برگشت با مترو توی استانبول هم یه چرخی زدیم و با یه تیر دو نشون زدیم، با این که استانبول با کلاس تر و سطح بالاتر از آلانیا بود ولی من به شدت از مقصدمون راضی بودم و لذت بردم واقعاً شهر توریستی خوبی بود و واسه تفریح خوب بود. استانبول بیشتر به نظرم به درد خرید می خوره!

تور کشتی اون گرم شدن اولش و اون کف پارتیش خیلی با حال بود بعد از اون هم تجربه شیرجه زدن وسط دریا که حقیقتش اولش می می ترسیدم ولی بعد دیدم چقدر حال میده...

تور رافتینگ هم یه تجربه جدید دیگه وسط رودخونه بود که اونم خیلی حال داد و آب بازی های گاه و بی گاهش وسط رودخونه و پارو زدن و طولانی بودنش بعد از گذشت 5-6 ساعت اصن باعث خستگی نشد...

و البته از همه بهتر جیپ سافاری که اومد دمه در هتل دنبالمون و بعد از گذشتن از شهر و رفتن تو دل کوه و جنگل و آب بازیاش با یه ناهار خوشمزه یه سفر به یاد موندنی رو برامون تو آخرین روز رقم زد...

هعی... یادش بخیر چقدر زود گذشت... چه حس خوب و فراموش نشدنی ای... امیدوارم همه بتونن از این جور سفرا برن و برای ما هم دوباره پیش بیاد بتونیم بریم.

با این اوضاع و گرونی دیگه معلوم نیست چی بشه. هر چند اوضاع مالیم از اول سال تا حالا خیلی داغونه ولی خب از رفتن به این سفر و خرجی که کردم پشیمون نیستم به نظرم آدم پولو می خواد برا تفریح و آسایشش و چه وقتی بهتر از دوران جوونیش...

بقیش دیگه امیدوارم تا ابد تو ذهنم بمونه. آدم بیشتر وقتی از سفر میاد شور و شوقش رو داره تعریف کنه و خب کارایی که کردیم تعریف کردنش از صبر و حوصله خارجه...

یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 160 تاريخ : يکشنبه 26 اسفند 1397 ساعت: 2:36