202

ساخت وبلاگ

امکانات وب

امروز اصن حس کار کردن نبود. یه روزایی دیدی فِسی اصن حس کار کردن نیست، امروز دقیقن از اون روزا بود. همه هم صبح دیر اومدن و من اولین نفر بودم. ن.ن صبحونه آورده بود و با کلی انرژی مثبت، که این اتفاق هر صد سال یه بار به وقوع می پیونده و حسین هم که دیر اومد و با هم صبحونه رو خوردیم و یه کم چرت و پرت گفتیم خندیدیم و رفتیم سر کارمون... . رفتم کل کارای اموال رو انجام دادم و اگه خدا بخواد دیگه کارمون تو این زمینه صفر شده و راحتیم. آخر وقت هم قرار شد یه دفعه مهران رو ببینم که ن.ن داشت بهم یه صورت پرداخت جدید یاد می داد خواستم ناراحت نشه وایسادم توضیح بده بعد برم، همینجوری دیر شده بود که رفتم از مهندس خداحافظی کنم گفت بشینم و شروع کرد باهام حرف زدن و نصیحت کردن در مورد خودم، آیندم، کارایی که می کنم و رفتارم. عقب بودنم از هم سن و سالام و تماماً بد و بد و بد... من این چند وقت خیلی بد بودم... چه در زندگی و چه در کار... و بدتر از همه زیر آب هایی که در موردم زده شده و اخطار در مورد این که ما کارمندا توی یه مجموعه آپارتاید داریم کار می کنیم و در برابر بزرگانی که براشون کار می کنیم یه شهروند درجه دو محسوب می شیم و اگر این بدی ها که در مورد من گفتن به بالاتر کشیده شه دیگه در حد تذکر باقی نمی مونه و من رفتنی ام...

ولی خدا شاهده من هیچ بد رفتاری ای با کسایی که می گفت یادم نمیاد. نمی دونم شایدم واقعاً بد صحبت کردم و متوجه نشدم. نمی دونم واقعاً ولی تا جا داشت از بدی های من گفت و هیچ خوبی ای این وسط ندیدم.

حتی نذاشت حرف بزنم و توجیه کنم گفت فقط گوش بده و بعداً در موردش فکر کن...

خیلی به هم ریختم از اون موقع. اولش لبخند روی لبام بود ولی آخرش نابود شده بودم. این نیم ساعت بدترین نیم ساعت زندگیم بود.

می خوام تصمیم بگیرم به کلی تغییر مثبت داشته باشم و دست از این دایورت بودن و جلف بازی در آوردن و شوخی و خنده هام بردارم. هر چند اعتقاد دارم آدمی که سالیان سال اینطوری بزرگ شده عوض کردنش خیلی مشکله ولی خب به اینم اعتقاد دارم که کار نشد نداره و باید یه قدم مثبت بردارم.

راستی امروز با حسین رفتیم برا تعویض کارت ملی و فردا قراره بریم عکسشو بگیریم.

مهران هم با یک ساعت تأخیر دیدم.

قرار مشهد رفتنمونم فکر کنم کنسله دیگه چون مهندس نذاشت شنبه رو مرخصی بگیرم...

هعی از این زندگی مسخره...

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:9  توسط ی پسر  | 
یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 143 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:03