193

ساخت وبلاگ

امکانات وب

چند روزی می شد دلم بد هوای اینجا رو کرده بود...

زندگی جاریست و می گذره و همچنان چون می گذرد غمی نیست...

دقیقاً از یک روز بعد از خدمت از صبح تا شب سر کارم و خدا رو شکر ان شاء الله که همچنان ادامه داشته باشه و مشغول باشم... تجربه انجام کارای اداری و ارتباطاتم تو خدمت اینجا خیلی بکارم اومد...

فکرشم نمی کردم انقدر دلم برای بچه های خدمت تنگ بشه و روزی برسه که دوباره برگردم اونجا، اما این اتفاق افتاد و رفتم بهشون سر زدم... 

اما بعد از خدمت واقعاً خیلی اوضاع فرق کرده، هر چند کار کردن و ورود به زندگی عادی هم سختی خودشو داره ولی خدا رو شکر که تموم شد و راحت شدم...

از جمله اثراتش این که با وجود این که واقعاً شبا خسته و داغونم اما هر ساعتی که می خوابم هنوزم مثل دوران خدمت ساعت 5:30 تا 6 صبح از خواب بیدار میشم :( و این که تو محوطه سرکار گوشی زنگ می خوره استرس دارم گوشیو دستم می گیرم و خلاصه لب کلام این که دیوونه شدم رفته :دی اما خب منکر بعضی از آثار مثبتش که الآن دارم تو کار هم ازش استفاده می کنم نیستم...

- اما بدترین اتفاق این روزا این که چند تا موی سفید توی سرم دیدم و حسابی حالم گرفته شد... آخه الآن تو این سن!!! واقعاً این همه فکر و خیال و ناراحتی فکر می کنم این بلا رو از الآن داره سرم میاره.... بی خیال... :(

- واقعاً بهمن ماه واسم همیشه بهترین ماه بوده ایشالا که همیشه همینطور باشه...

+ نوشته شده در  جمعه بیستم اسفند ۱۳۹۵ساعت 16:11  توسط ی پسر  | 
یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 20:04