یه پسر

دوست دارم آهی بکشم و این زندگی سراسر غم و ماتم رو تموم کنم...  خدا! چقدر گناهم بد و بزرگ بوده داری این بلاها رو سرم میاری؟ کی تمومش می کنی؟ تاوان یه اشتباه تا کی؟ خسته شدم... خسته...حتی توبه هم کردم... دیگه نمی دونم چطور باید فراموشش کنم؟ چیکار کنم از زندگیم بیرون بره؟ هرچقدر ازش فرار می کنم و فکرمو آزاد می کنم باز درگیرم می کنی...چرا امروز صوب وقتی از خواب بیدار شدم بعد از این همه مدت با فکر و یاد اون بیدارم کردی انگار که همون لحظه کنار هم بودیم و با هم بیرون بودیم؟ چقدر سعی کردم صبح رو فراموش کنم تا موفق شدم؟چرا امشب این کارو کردی از بین این همه آدم بعد از این ,1893,1896 olympics,1890 census,1890 silver dollar,1898,1896 election,1890,1896 silver dollar,1899,1896 ...ادامه مطلب